پیام مهربانی

به یاد دخترسه ساله شام

یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
تو خرابه های شام
دختری نشسته بود
———
تو چشاش بلور اشک
زنگ غم بود تو صداش
سینه مالامال درد
خونی بود گوشواره هاش
———‘
دخترک روی زمین
پاهاش و میزاش یواش
ای خدا نگاه بکن
جای خاره کف پاش
———-
نمیدونند بدونید
دختر عاشق بابااست
وقتی که زار میزنه
یعنی دختر بی آقااست
———-
دختره زار و نحیف
هی میگفت بابام کجاست
بوی آشنا که رسید
دید جلوش طشت طلاست
———
توی اون ویرونه ها
درد دل داشت با باباش
کو عمو عباسمون
به کجا رفته داداش
——–
عقده ی دل وا میکرد
با سر و روی باباش
گفت و گفت و گفت و گفت
تا که خاموش شد صداش
——
هدیه به دختر سه ساله که باب الحوائج است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


*

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا