خبر

عزیز آقای عزیزستانی کیست

حالا چقدر تونستم با خودم و عزیزآقا صداقت داشته باشم پيشاپيش از عزيزاقا بخاطر کمی ها و کاستی های که در قلم و نگارش من بوده پوزش می خوام . و از اینکه به دلیل راه اندازی سایت و … نتونستم مثل گذشته در باره اون بنویسم پوزش می خوام و امید وارم مجالی دوباره برای قصه های عزیز آقا پیدا کنم . علاقه مندان به در یافت قصه های دیگر پیام بدن در خدمت آنها هستم . مهربان باشید . عزیز آقا
سلام
عزيز آقا اسرار داره که من اول خوب خودشو و زادگاهش رو براي شما معرفي كنم بعد باقي حرفاشو براتون بگم .يك وقت ها انقدر در گوشم ميگه كه دلم ميخواد بگم بابا كلافم كردي بسه
كه دست ميزاره رو شونم و خيلي با مهربوني تو چشام نگاه ميكنه و ميگه اهالي عزيزستان اصلا اينطوري از كوره در نميرن و من خجالت ميكشم و نگاه مهربونشو از تو چشام جمع ميكنم و سعي ميكنم قشنگ تر از خودش به اون نگاه كنم اما هيچ وقت موفق نشدم كه از اون مهربون تر باشم
عزيز آقااينجوري از زادگاهش عزيزستان تعريف ميكنه
تو عزيزستان بعد ازهر اسم يا قبل از هر اسمي يك عزيز مياد مثلا بعد از هر شغل ياعنواني يك پسوند عزيزهم هست مثل رفتگر عزيز راننده عزيز همكار عزيزكارمند عزيز رئيس عزيز راننده عزيز و الي آخر…
اعضاي خانواده براي صدا زدن يكديگر همراه صدا كردن اسم همديگه اول اسم طرف مقابل رو ميآورند و در آخر اسم خود شخص (متكلم )و در ميان اين دو نيز يك عزيز قرار ميگيره. انجوري :
( احمد عزيزبابا )يا (مريم عزيزبابا )يا( مريم عزيزداداش )يا (احمدعزيزخواهر )يا (مجيد عزيزمادر) يا ( نگار عزيز مادر)
و همسران هم ديگر را به اين شكل صدا ميكنند ( عزيز دل من نسرين ) يا ( عزيز دل من ناصر )
و تنها در مورد كساني كه از سرزمين ديگري آمده اند و با قواعد عزيزستان آشنا نيستند در صورتي كه مرتكب جرمي شون آنها را تنها با نام خودشان با اضافه كردن يك آقا يا خانم صدا ميكنند .
روزي كه اين چيزارو براي من تعريف كرد گفتم عزيز آقا بفرماييد پس همه ما از نظر شما مجرم هستيم ديگه نه ؟
نگاهي در چشمان من كرد و بدون اينكهبه او اجازه بدم چيز بگويد گفتم بگزريم ( چون ديدم واقعا خيلي با عزيزستاني ها فرق داريم )
بعد از اينكه اين توضيحات رو نوشتم عزيز آقا گفت خوب فكر كنم حالا ديگه تا اندازه اي نوع ارتباط ما تو سرزمين خودمون (عزيزستان ) براي هر كس كه اين چيز هارو بخونه روشن شده . وگفتم پس ديگه از اين به بعدميشه مطالب عزيز آقا – رو – تو اين صفحه بنويسم نه ؟ كه خنديد و دو باره چشمام رو پر كرد از مهربونياش
گفتم عزيز آقا حالا دوست داري اولين چيزي كه اينجا از شما مينويسم چه چيز باشه گفت از يك چيز بزرگ ولي كچك يك گشتزار بزرگ از سبزي از رشد از نهال و….
گفتم عزيز آقا اين صفحه كشاورزي نيست – و –
گفت ميدونم منم منظورم اين نبود كه
منظورم اينه كه اولين مطلب رو در مورد بچه ها بنويس كه تو عزيزستان چه طور با اونا بر خورد ميشه . گفتم خوب از اول بگو ما – رو- گزاشتي سر كار ديگه خسته شده بودم از بس پاي اين كامپيوتر نشسته بودم گفتم عزيز آقا پس خواستم بنويسم اولين مطلب رو از اون چيزاي مينويسم كه در مورد بچه هاي اونجا (عزيزستان ) برام تعريف كردي گفت باشه جلال عزيزآقا گفتم چي شد مگه من عضو خانواده شما شدم گفت هر كسي كه با عزيزستاني ها رو راست و صادق باشه مثل اعضاي خوانواده ميشه من كه كلي خوشم اومده بود از اين تعريف عزيز آقا گفتم ميخواهي همين حالا برات هرچي ميخواي بنويسم كه گفت تو ننوشته عزيززي

اگر مایل به خواندن دیگر قصه های عزیز آقا هستید روی این لینک کلیک کنید

 

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. Slm ostade azizam khili jaleb bod he’s mikardam ye hamchin doyaei toye zendegim kam dashtam ke hala peydash kardam omidvaram paydar Bashe …

     
    1. سلام
      میشه مدل کوچیک چنین سرزمینی رو ساخت بی شک ما به تهایی نمی توانیم چنین سرزمینی را بسازیم اما می توانیم تن و وجود خود را عزیزستانی کنیم و پس از موفقیت در وجود خود سعی کنیم خانه خودرا عزیزستان کنیم .و خود بشویم عزیزآقا و عزیز خانم

       

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


*

دکمه بازگشت به بالا