میم مثل معلم، محبت، مهربانی
مسجدسلیمان، نامی آشنا در صنعت نفت کشور؛ زادگاه نفت؛ شهری که بهواسطه کشف نفت و گسیل امکانات فراوان توسط شرکتهای نفتی انگلیسی به شهر اولینها معروف شد: اولین فرودگاه کشور، اولین جاده آسفالت، اولین بیمارستان مدرن در یک سده پیش و…. با افول فعالیتهای نفتی نرخ بیکاری و مهاجرت در این شهر بطور فزایندهای افزایش یافت و حالا شهر اولینها شهر آخرینها شده است. بافت فیزیکی قسمتهای عمدهای از شهر فرسوده است و سیستم آب شرب جیرهبندی. خدمات شهری متناسب با جمعیت رشدنیافته است. 25درصد جمعیت زیر پوشش نهادهای خیریه هستند و رتبه اول بیکاری در استان خوزستان به این شهر تعلق دارد. در این میان، خانوارهای بیسرپرست که به امید اندک مستمری نهادهای حمایتی روزگار می گذرانند و وضعیتشان چندان مناسب نیست. هرکدام از این خانوارها چند نفر فرزند دارند که از بد روزگار سرپرست خود را از دست دادهاند.
این واقعیات تعدادی از فرهنگیان شریف و خوشنام مسجدسلیمان را بر آن داشت تا در این شهر که بنا بر اعلام رسمی مراجع قانونی جزو مناطق توسعهنیافته کشور است دست به تشکیل موسسهای برای حمایت از دانشآموزان ایتام بزنند و به نیت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) موسسه خیریه طاهای فاطمه(س) را تأسیس کنند.مکوندی نماینده هیئتامنا میگوید: دویست هزار تومان سرمایه موسسه بود که هرکدام از همکاران معلم مبلغی از آن را داده بودند و رویهم گذاشتیم: مبلغی اندک اما با برکت برای هدفی مقدس. اقدامات اولیه ثبت قانونی موسسه انجام شد تا به لطف خدا و حمایت بیبی فاطمه زهرا(س) این موسسه در آینده پایگاهی مستحکم برای حمایت از ایتام در حوزههای مختلف فرهنگی مادی و تحصیلی گردد.
گام بعدی تأمین یک ساختمان بود. با عنایت یکی از نهادهای شهرستان، ساختمانی بزرگ در اختیار موسسه قرار گرفت که به علت متروکه بودن، خسارات فراوانی به آن واردشده بود. این ساختمان مملو از نخاله 500متر زیربنا و 2000متر حیاط داشت، درب و پنجره و سیمهای برق و شبکه آب آن سرقت شده بود و تعمیر آن کاری بس پرهزینه و در نگاه اول ناشدنی بود. اما معلمان جوان و مصمم چشم در چشم یکدیگر رسالت این موسسه خیریه را به یاد میآورند و بهاصطلاح محلی خودشان گیوهها را سف به کار میکنند و برای صرفهجویی در هزینهها تقسیم کار میکنند.
محمد رضا مکوندی معلم و استاد دانشگاه رهسپار رایزنی با خیرین محلی و مسئول پیگیری و تامین مصالح ساختمانی میشود و هرروز که به موسسه برمیگردد بقیه معلمان وی را که شش سال رییس بهزیستی شهرستان بوده دوره میکنند تا ببینند نتیجه رایزنیهای امروزش به چه ختم شده است. ماسه، کاشی، سرامیک، قالی، کولر، هرروز چیزی را از خیرین برای موسسه جذب میکند.
هوشنگ نظری معلم لیسانسه مدیر یک مجتمع آموزشی، بنایی را از مرحوم پدرش یاد گرفته است. آقای نظری ماله به دست میشود و میشود اوس هوشنگ! بنایی دیوارهای فروریخته موسسه و سیمانکاری مجدد محوطه اطراف ساختمان به عهده اوست. او که عمل قلب باز انجام داده، دراین گرمای شدید و طاقتفرسا که هرجنبده ای را به سایه میکشاند در آفتاب سوزان با علاقه به کار مشغول است. هوشنگ به شوخی میگوید: از اطراف این دیواری که من احداث کردهام تا سه روز کسی رد نشود که خونش با خودش است!
حامد نجف پور معلم مقطع ابتدایی در درست کردن ملاط تبحر دارد؛ رضا بختیاریکیان که دارای مدرک فوقلیسانس و مسئول شبانهروزی یک دبیرستان است، عرق کنان سنگ و آجر را به اوس هوشنگ میرساند. کمی آنطرفتر یوسفی و محمودینژاد برقکاری و لولهکشی آب موسسه را تقبل میکنند و میثم پورحافظی دستگاه پمپ پیستوله ای را از عموی خود قرض میگیرد و بیش از 1500متر رنگآمیزی داخل و نمای بیرونی ساختمان را به عهده میگیرد که پایان رنگآمیزی مصادف میشود با از نفس افتادن دستگاه! بیش ازچهار کامیون خاک و نخاله از محوطه ساختمان خارج میشود. در باغچه بزرگ موسسه نیمکت و صندلی و سطل زباله نصب و 200 نهال غرس میگردد. امکانات لازم بهتدریج فراهم شده تا ساختمان شکل و شمایل زیبایی به خود بگیرد.
سارا پورحافظی استاد دانشگاه پیام نور که مسئول تشکیل پرونده برای ایتام است. پدر سارا، یعنی مرحوم حمید پورحافظی از فعالین موسسه بوده که هرروز دوشادوش سایر معلمان تا عصر در موسسه حضور داشت تا آن که یک روز بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت. سارا در وقت فراغت آبیاری درختان و نظافت باغچه و جمعآوری گیاهان خشکیده را با علاقه دنبال میکند و خانم حسینی معلم و استاد دانشگاه از اقوام و افراد آشنا تلاش دارد وسایل موردنیاز موسسه را تهیه کند و چه زیبا و صمیمانه که در طول تابستان و گرمایی که تا شصت درجه هم میرسد با اعتقاد به هدفی مقدس، بدون ذرهای دلسردی از سختی کار با خنده و صمیمت کار را بهپیش بردند و عصرگاه هم عصرانهای ساده از ماست و خیار و گوجه را مهمان یکدیگر میشوند. حالا ساختمان مخروبه به بار نشسته و ساختمان نازیبا سابق به بنایی دلنواز تبدیلشده است.
هیئتامنا در ساختمانی مخروبه که حالا سرپا شده خرسند از زحمات معلمان در گرمای طاقتفرسای خوزستانند که زحمات طاقتفرسایشان بدون هیچگونه بودجه و اعتباری به بار نشسته. گام بعد شناسایی ایتام است: به کمک معلمان شهر و افراد خیر، خانوارهای دارای یتیمی که فاقد هرگونه مستمری هستند شناسایی شده و برای قریب به 500 دانشآموز یتیم مصاحبه با مددکار انجام شده و پرونده تشکیل میشود. حساب بانکی ایتام یکی پس از دیگری افتتاح میشود. جلسه هیئتامنا مجددا تشکیل میشود تا چگونگی حمایت از ایتام و نیز ادامه تعمیرات موسسه و تهیه تجهیزات موردنیاز برای اسکان شبانهروزی ده نفر از ایتام فاقد سرپرست در این ساختمان بررسی شود.
مکوندی میگوید: ما بر این باوریم که خداوند متعال و حضرت فاطمه زهرا(س) که این موسسه حمایتی ایتام به نام مبارکش است ما را حمایت میکنند و حمایت ایشان از دست بندگان مؤمن و انسان دوست تجلی مییابد.
حالا موسسه خیریه طاهای فاطمه (س) در مسیر حمایت از 500 کودک یتیم ونیز تاسیس مرکز شبانهروزی خود برای اسکان ایتام پسر بیسرپرست دست یاری بهسوی هموطنان دراز میکند تا با حمایتهای مختلف خود را از ایتام تحت پوشش دریغ نکنند.
آدرس موسسه: مسجدسلیمان بیبیان کوی شهیدان خوشاخلاق موسسه خیریه طاهای فاطمه(س)
شماره کارت حساب ملی موسسه خیریه حمایت ازایتام طاهای فاطمه (س) مسجدسلیمان: 6037991899514768
متاسفم برای خودم و مردم عزیز شهرم که مورد کم لطفی مسئولین قرار گرفته اند و از شما مسئولین محترم موسسه خیریه کمال تشکر را دارم و آرزومندم که روزی مردم شریف مسجدسلیمان بتوانند در کمال آرامش و بدون هیچ دغدغه ای به زندگی خود ادامه دهند.
سلام
خوشحالم که معلم های شریفی مثل این دوستان درکنارمان زندگی می کنند..