نحوه ی پرداخت مضمون عشق بین زن و مرد در سریال های تلویزیونی
سید رائد امیری تهرانی دانش آموخته و استاد دانشکده صدا و سیما قم در مقاله ای علمی به” نحوه ی پرداخت مضمون عشق بین زن و مرد در سریال های تلویزیونی” پرداخته است
چکیده :
با نگاهی گذرا به سریالهای تلویزیونی سالهای اخیر در مییابیم که مضمون عشق بین زن و مرد در حد وسیع و مکرری به چشم میخورد. شکی نیست این تکرار بیرویه که اغلب همراه با فرمهای کلیشهی غربی و مفاهیم سطحی عشق است با سلامت و تعادل روانی جامعه سازگار نیست. برای حل این معضل مهمترین قدم، شناخت مفهوم عشق و آشنایی با انواع آن، عوارض، علل و نحوهی پیشگیری و درمان آن است. برای برداشتن این قدم، با بررسی آراء بزرگان و مطالعهی نظرات فلاسفه، عرفا و روانشناسان در غرب و اسلام، ضروریست که جایگاه عشق را از نظر دین و مذهب نیز بررسی کرده و سپس به سراغ عشق در سینمای غرب و ایران برویم. با بررسیها و مطالعات به این نتیجه میرسیم که برای رسیدن به یک الگوی متناسب با فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی در طرح مضمون عشق، در مرحلهی اول باید به متون دینی و حکایات ادبی مراجعه کنیم. در این مسیر استفاده از برخی نمادها و سمبلها در بیان مفهوم عشق به یاری ما خواهند آمد که البته باید به زبان امروزین باشند. تکنیک سینمای غرب منهای محتوای آن نیز عامل دیگری در رسیدن به هدف خواهد بود. تمامی این مراحل مستلزم این است که سازندگان و دستاندرکاران سریالهایی با مضمون عشق در جهت ارتقاء سطح دانش و اطلاعات خود در زمینهی عشق و مفاهیم و موضوعات مرتبط با آن گام برداشته و با نگرشی مبتنی بر جهانبینی الهی، به مضمون عشق بنگرند و سپس به آن بپردازند.
عشق به عنوان مفهوم کلی از طریق مذهب به فلسفه راه مییابد.گویا افلاطون اولین کسی است که به شرح و بسط مفهوم عشق پرداخته و آن را در کتاب ضیافت ارائه میکند. افلاطون بر این عقیده بود که انسان از اصل خویش ـ که همان طبیعت است ـ جدا افتاده و در این دنیا احساس دلتنگی و افسردگی میکند. به همین جهت با دیدن هر چیز که به نظرش زیبا برسد، به عشق روی آورده و با آن، گویا گم شدهی خویش را مییابد. این عقیده در تمامی دوران باقی ماند و به آراء و نظرات فلاسفه، روانشناسان و اندیشمندان دیگر نیز سر و شکل داد؛ و سپس به عقاید مذهبی مسیحیت و یهودیت راه یافت.
در قرن 17 و 18 توجه به عشق، یک توجه روانشناختی شده بود که عمدتاً در رمانها و اشعار به آن پرداخته میشد. عشق به خدا و همسایه مورد قبول بود اما عشق جنسی از لحاظ اخلاقی مشکلزا مینمود. (وکیلی، 1386، ص 125)
به مرور، روانشناسی عشق خلاف اصول اخلاقی مسیحیت توسعه یافت و در قرن 20 ، دیگر فلسفه فقط، راه فکر کردن بود. شعر، ادبیات، هنر، عرفان و روانشناسی از صورتهایی بودند که ادعای اندیشه و معرفتزایی داشتند. اساساً بیشتر کسانی که در تاریخ فلسفهی قرن 20 مؤثّر بودند تحصیلات فلسفی نداشتند؛ از حوزههای دیگر معرفتی به شهرت فلسفی رسیدند. فروید روانشناس، یا نیچه اهل ادبیات و تاریخ بود؛ اما نظرات فلسفی میدادند.(همان)
برای مرور آراء اندیشمندان غربی در مورد عشق، نظرات فلسفی و در رأس آن نوع تفکر و بینش فلاسفهی مشهور غرب از اهمیت ویژهای برخوردار است.
شوپنهاور که رسماً الحاد خود را اعلام میکند، در محکوم کردن همهی اشکال عشق نیز منحصر به فرد است. فلسفهی شوپنهاور پر از بدبینی به زندگیست. به عقیدهی او عشق، زنان و مردان را به خودکشی، دیوانگی و در نهایت قربانی شدن میکشاند. او عقیده دارد هر کس به دنبال همسری میگردد تا نقایص او را رفع کند و هر شخص در دیگری چیزی را زیبا میبیند که خود فاقد آن است. شوپنهاور میگوید: «هیچ کس چه ازدواج کند یا نکند خوشبخت نخواد شد؛ و عشق فریب طبیعت است». (همان)
نیچه نیز که از نظریه پردازان معروف فلسفه است، مانند شوپنهاور الحاد خود را پنهان نمیکرد و نظراتش در مورد عشق ادامهی دیدگاه شوپنهار و بسط یافتهتر از او بود. آراء او دراین باره به دلیل شکست خود در عشق، و بیوفایی معشوقهاش، تبدیل به یک زنستیزی عجیب شد. از نظر نیچه آن چه سبب عاشقی دختر و پسر می شود تحکیم و تعمیق مردان است. زن همیشه معشوق است و با قبول عشق مرد، تسلیم کامل و دائم خود را به عاشق پذیرا میشود. تأثیر فلسفهی نیچه و شوپنهاور حتی پس از قرون 18 و 19 به جای ماند و در همهی حیطهها به گونهای رنگ و بوی خود را نشان داد؛ تا جایی که نه تنها در نظرات روانشناسان و صاحبان اندیشه و گفتار آنها اثر گذاشت بلکه همچون یک بستر فکری در کارهای ادبی و سینمایی نیز جلوهگر شد.
سینماگران معروفی همچون برگمن و رومن پولانسکی و … تا حد زیادی متأثر از اندیشههای او بودند و روانشناس معروفی چون فروید که حتی عشق مادر به فرزند را «جنسی» میدانست نیز از طرفداران نیچه بود.
وقتی به آراء روانشناسان غرب در مورد عشق مراجعه میکنیم میبینیم که آنها گاهی منشأ عشق را یک «هدف جنسی منع شده» میدانند که عاشق جرأت اقرار به آن را نداشته است. (این نظریه به گفتهی آبراهام مزلو (6) در غرب بیشترین طرفدار را از آن خود کرده است). (مزلو، 1372، ص 261) عواملی چون «سنخیت» و «گرایش به اتحاد» نیز گاهی جزو منشأ عشق نامیده میشوند.
اصولاً وجه غالب در نظرات اندیشمندان غربی، وجه مادّی و مشخصاً جنسی در موضوع عشق است؛ و برای شرح و بسط نظرات، طرح رابطه ی جنسی و پرداختن به آن درجایگاه خاصی قرار دارد. در فرهنگ غرب، خدا و همهی آن چه مربوط به دین و مذهب و فرامین الهی و مکتب انبیاءست، به کناری رفته و هر کدام از اصول دینی، جایگزین دیگری پیدا کرده است. فرهنگ سکولاریستی موج میزند و انسان محوری به جای خدامحوری از مهمترین اصول حاکم است.
متولّیان غرب، به ظاهر برای اخلاق ارزش قائلند اما نسبیّت اخلاق را مطرح میکنند. آنها ادعای این را دارند که میخواهند انسان را به سوی انسانیت و کمال سوق دهند اما سخن از خدا و دین به مفهومی که در مکتب انبیاء است، در عرصهی آنان جایی ندارد؛ و چیزی که از اصل خود گسسته باشد نتیجهای جز نابودی و اضمحلال در انتظارش نیست.
در مکاتب نوظهور غربی که به نام عرفان، ابراز وجود کردهاند نیز گرچه به ظاهر صحبت از خدا و توجه به اوست اما در واقع این خدا هم یک ابزار است.
دیروز اگر در مکاتب عرفانی، مقصد هر سالک رسیدن به خدا بود وعشق مَرکب حرکت در این مسیر؛ امروز خدا، عشق، هستی، عرفان و … ابزاری هستند تا آدمی را از هراسها و دلتنگیهای عصر مدرنیته برهانند. این عرفانهای نوظهور، گرچه گاهی ریشه در اندیشههای دینی قدیم و حتی در ادیان الهی دارند امّا شدیداً متوجه سکولاریسم و تفکرات مبنی بر «انسان محوری» هستند. در این نگرشها عشق، هر چند آرمانی الهی و راه رسیدن به خداوند معرفی میشود، اما در واقع تلاشی برای پر کردن خلأ روزهای تیرهی بشرست. بودا(7)، اشو(8)، دالایی لاما (9)، سای بابا(10)، رام ا… (11) ، پائولوکوئیلو(12) از جمله سردمداران و مبلّغین این مکاتب نوظهورند. برخی از این افراد در دستهی مبلّغین عرفانهای هندی قرار میگیرند، اما در واقع با اصول اعتقادی، فلسفی و فرهنگی غرب منطبقند. اوشو مدعیست که راهی تازه گشوده و به کمک شرق و غرب گمراه آمده است! تا زندگی معنوی را با تلفیق عشق و مراقبه به آنان نشان دهد. او میگوید جسم خود را غرق لذت کنید ودر همان حال با نظارهی این لذت، روح خود را بهرهمند نمایید. او ادبیاتی که عارفان و فرزانگان تاریخ در همهی تمدنها به کار گرفتهاند تا ارتباط روح انسان، ماوراء و هستی را بیان کنند، در یک دستگاه مفهومی دیگر به کار میگیرد و تمام شادیهای معنوی ولذّات روحانی را در اطفاء شهوت محدود میکند. او عشق از نوع جنسیاش را با مراقبه میآمیزد و این ترکیب را برای تأمین معنویت بشر پیشنهاد میکند. (مظاهری سیف، 1386، ص 186) در نوشتههای کوئیلو هم میتوان ارتباط عشق، سکس و رسیدن به کمال را به خوبی مشاهده کرد. از ویژگیهای آثار او عرفان و اشراق است. پائولو پیرو مکتب عشق است. او که خود را از عارفان معاصر معرفی میکند، در نوشتههایش زنان فاحشه به سالکانی تشبیه میشوند که پس از گذراندن یک دوره مراقبه، راه کمال را در پیش میگیرند. (Cinetmag.com)
دستمایههای اولیهی عرفانی او ممزوجی از عرفان مسیحیت، ساحری و افکار مارکس است. پائولو که از مشهورین ادبیات غرب در عصر حاضر است تحت تأثیر افرادی چون خیام، مولوی، لوئیس بورخس نیز قرار گرفته و از نگرشهای آنان در نوشته های خودالهام میگیرد.
بنابراین می توان گفت ادبیات غرب هم مؤیّد و متأثر از ایدئولوژی شهوت سالار غرب است. داستانهای کوتاه، رمانها، نمایشنامهها، اشعار و … همگی در بر دارندهی صحنههای عاشقانهی بین زن و مرد و تصویرهای سکس میشوند تا از اقبال عمومی بیشتری بهره ببرند. نویسندگان هم چون ژان روسو(13)، شکسپیر(14)، ولتر(15)، خواهران برونته(16)، داستا یوفسکی(17)و … از نویسندگان مشهور و ماندگار غربند که با رمانهای عاشقانه و رمانتیک خود به اوج رسیدند.
«نویسندهی رمانتیک، تصاویر سحرآمیزی را که از ضمیر ناخودآگاهش بر میخیزد در سیمای طبیعت و زن منعکس میکند .. زنانی که به ادبیات این عصر راه مییابند شبیه پریان، حوریان جنگلی، شاه زادگان شرق، ملکههای سرکش و کولیان مرموزند …» (پریستلی، 1352، ص 190)
با مراجعه به آثار و احوالات نویسندگان مطرح غرب در حیطهی ادبیات رمانتیک در مییابیم که اغلب آنان با چالشهای عمیق شخصیتی، سرخوردگیهای متعدد در طول زندگی و آشفتگیهای روحی روانی، دست به گریبان بودهاند؛ درست همانند فلاسفهی مشهور آن دیار!
پریستلی (18)در مورد دیکنز مینویسد: «دیکنز مردی فوقالعاده عصبی بود و همیشه اصرار داشت که خود رادر مقام یک هنرمند ارضا کند … او که از جراحات روحی رنج میبرد، اغلب التیام و شفای خود را در برقراری ارتباط با زنی باز مییافت … زنان معشوقه در آثار دیکنز، همه از کج خلقی و سرکشی زنان جوانی برخوردارند که در اثر نوازش مردانی که دو برابر آنها سن دارند لوس شدهاند!!». (همان)
داستایوفسکی به شدت متأثر از دیکنز بود و افکاری مبتنی بر نیهیلیسم (19) داشت. داستانهای او، ناآرامیهای درون او و تصاویر آشفتگیهای روحی اویند. «جنایات و مکافات» و «برادران کارامازوف» از معروفترین آثار اوست.
تولستوی از جمله نویسندگان معروفیست که «آنارکارنینا» نوشتهی اوست. تولستوی از تضاد درونی شدیدی، همیشه در رنج بود و این تضاد همیشه در داستانهای او هویداست. افرادی چون امیلی برونته (نویسنده ی بلندیهای بادگیر)، جین آستین (20) (نویسندهی غرور و تعصب)، گارسیا (21) مارکز (نویسندهی عشق در سالهای وبا) و … نیز از همین مقولهاند.
به هر حال فضای حاکم بر ادبیات غرب باعث شده است که بسیاری از محققین نیز ابراز نگرانی خود را بروز داده و فقدان مذهب و فرهنگ مذهبی را مشکل اصلی آن بدانند.
«ادبیات بیش از پیش از مرکز دور میشود … آخرین دعوی جامعه به داشتن اساس مذهبی، اینک ناپدید شده است … نویسنده بدون رابطه با درون خویش قادر به آفرینش نیست و … چنان در دورترین زوایای اعماق شخصیت خود نمود میکند که جهان بیرون مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. به عنوان مثال در دو کتاب موفق «هیم خوشبخت» و «با خشم به یادآر» به جز مسألهی جنسی چه میماند؟ … تنها مذهب است که میتواند این بار را به منزل برساند». (پریستلی، 351، ص 414)
رمانها و پرداختهای داستانی آنها به راحتی به سینما راه یافت. زیرا سبک حاکم بر رمان، به لحاظ فضای معاصر و ساختار و شخصیتپردازی، ملموستر و با اقبال بیشتری از سوی مخاطب روبرو بود.
با نگاهی گذرا میتوان دریافت، وجه مشترک رمانهایی که بارها و بارها به فیلم و سریال و کارتون تبدیل شدهاند، مضمون عشق بوده است. عشقی که عناصری همچون خیال، سکس، خشنونت، سادیسم(22)، مازوخیسم(23) ، از راه و نیمه راه به آن میپیوندند!
به جهت اینکه خاستگاه سینما، غرب است؛ الگوی سینمای ما نیز در فیلمسازی و وضعیتهای نمایشی خواه ناخواه، غرب بوده و هست. امااز آن جاکه بستر اندیشه و تفکر یک جامعهی اسلامی، خدا محوری و حرکت در چارچوب دینی و احترام وعمل به فرهنگ اصیل اسلامی است، این الگوبرداری چیزی جز انحطاط در پی نخواهد داشت. پس مطالعهی دقیق و بررسی عمیق دیدگاههای متفکرین اسلامی در مورد مضمون عشق، برای رسیدن به یک الگوی مناسب در وضعیتهای نمایشی عشقی که منطبق با فرهنگ دینی اسلامی ما باشد بسیار ضرورت دارد.
عشق در قرآن کریم
با بررسی و مطالعهی متون مربوطه و منابع تحقیقی میتوان گفت:
1) کلمهی «عشق» در قرآن نیامده است.
2) مفهوم عشق بین زن و مرد، با لفظ «شَغَفْ» فقط در مورد زلیخا نسبت به یوسف(ع) در قرآن ذکر شده است. این ذکر بسیار کوتاه و گذراست.
3) محبتی که در قرآن بیشتر به آن اشاره شده، محبت بین خداوند و بندگان است؛ که با کلماتی مانند وُدّ و تَبَلْ آمده است. (به مفهوم عشقی با منشأ الهی)
4) از روی آیاتی که به محبت اشاره دارند میتوان به برخی از آثار آن در عاشق و معشوق پیبرد.
الف) پیروی از معشوق، توجّه خاص او را جلب میکند و پاداش دارد.
ب) «عاشق» فقط ذکر معشوق میگوید و بی قرار اوست.
ج) «عاشق» چیزی به جز معشوق نمیبیند.
دیدگاه فلاسفهی اسلامی
در صدر نظرات فلاسفه آرائ رؤسای مکتب فلسفی (مشاء ـ حکمت متعالیه ـ اشراق) ابن سینا، صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملاصدرا و شهابالدین سهروردی، عمیقترین و گستردهترین نظرات است. بر طبق این نظرات و در یک تقسیم کلی عشق به دو نوع مجازی و حقیقی تقسیم میشود. عشق مجازی دو گونه است: مجازی نفسانی، مجازی حیوانی.
ابن سینا در «رسالة العشق» خود فصلی را به عشق مجازی اختصاص داده و در مورد آن متبحّرانه استدلال میآورد. او مبنای فلسفی وعقلی این عشق را استوار میداند و در راستای تبیین این هدف چهار مقدمهی مفصل و دقیق ذکر میکند و سپس نتیجه میگیرد. در این مقدمات از تأثیر نفس ناطقه و حیوانی بر هم سخن میگوید و صادقترین علامت عشق حیوانی ـ که آن را از عشق نفسانی جدا میکند ـ پایان یافتن عشق حیوانی، پس از وصال می شمرد. (خلیلی، 1382، ص 210)
به طور کلی آراء فلاسفهی اسلامی در یک جمعبندی کلی ـ در مورد عشق مجازی ـ چنین است:
1)عشق مجازی نفسانی با عشق مجازی حیوانی متفاوت است و این دو آثار متفاوت دارند.
2)عشق مجازی نفسانی از منشأ نفسانیست. اما قادر است به حقیقت راه یابد و به عشق عفیف بدل شود.
3)عشق مجازی حیوانی از منشأ حیوانیست. نمیتواند پل رسیدن به حقیقت باشد و باعث گمراهی و گناه میشود.
4)عشق مجازی نفسانی از عوامل تلطیف درون است و میتواند به عنوان ریاضتی بر نفس باشد ولی مخصوص اهل معرفت و سلوک است، نه انسانهای معمولی.
مهمترین ویژگی در عشق نفسانی ـ عفیف ـ پاکدامنیست. تا سالک را به منزل مقصود برساند. (عقیدهی عرفا هم این است.
5) فلاسفه ی اسلامی در مورد منشأ عشق با فلاسفهی غربی موافق نیستند و عواملی مانند ارگانیزم، سنخیت و هدف جنسی منع شده را در مورد منشأ عشق قبول ندارند.
ادامه مطالب را می توانید در پایگاه اینترنتی صدا وسیمای قم مطالعه بفرمائید