خبر

قاطعیت و مهربانی؛ لازمه والد باکفایت

تفاوت بین والدین قاطع و والدین سختگیر در این است که والد قاطع براساس ارزش‌ها مرز می‌گذارد و دلیل واقعی دارد و واقع‌بینانه تفکر و رفتار می‌کند اما والدین سختگیر تنهایی تصمیم می‌گیرند و غیرواقع‌بینانه قانون‌گذاری می‌کنند.

آگاهی تنها جاده یک طرفه‌ای است که امکان دور زدن یا دنده عقب گرفتن و بازگشت به دوران ناآگاهی در آن وجود ندارد. انسان با آگاهی پیوندی دیرین دارد و هر فرد، خواه یا ناخواه به این حس، میل و کشش دارد؛ خاصه آنکه بخواهد فرزندی را به این دنیا بیاورد یا اکنون دارای فرزند یا فرزندانی باشد؛ چراکه در طلب آن است تا با افزایش آگاهی خود و انتقال آن به نسل بعد، آینده‌ای روشن‌تر و شکوفاتر بسازد.  
 
اما جاده آگاهی انتها ندارد؛ هرچه بیشتر بیاموزیم و آگاه‌تر شویم به ناآگاهی‌های خود بیشتر پی‌می‌بریم؛ از همین روی در فرهنگ تاریخی و دینی ما بر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» تأکید فراوانی شده است. پرورش فرزند نیز نیازمند دانش است و هرچه آگاهی ما والدین در این حوزه افزایش یابد قطعاً روزگار کم چالش‌تر و فرزندان بالنده‌تری را خواهیم داشت.
 
خبرگزاری ایکنا در راستای رسالت خود مبنی بر آگاهی‌بخشی، مجموعه بسته‌های مشاوره‌ای را منتشر خواهد کرد که درباره «چالش‌های کودکی و نوجوانی» برای مخاطب والدین است و مژگان هوشیار، روانشناس حوزه کودک و نوجوان در این مجموعه هر بار به موضوعی خاص می‌پردازد تا با راهکار‌های کارشناسانه، مسیر والدگری را برای والدین تسهیل کند. در ادامه گفتار سیزدهم با عنوان «قاطعیت و مهربانی، لازمه والد با کفایت» را مطالعه می‌کنید.

قاطعیت به این معناست که والدین ارزش‌های تعریف شده‌ای دارند و بر آن ارزش‌ها پایبند هستند. مرزهایی را با توجه به ارزش‌ها مشخص کرده‌اند که جرئت‌مندانه به دیگران اجازه ورود به آن مرزها را نمی‌دهند. بنابراین در رفتار اعضای خانواده و قوانین خانه، ارزش‌های تعریف شده قابل مشاهده هستند برای مثال در خانواده‌ای که تحصیلات دارای اهمیت است و ارزش انتخابی آنهاست؛ کاملاً در نحوه رفتار خانواده، زمانبندی، بودجه‌بندی، معاشرت‌ها و… رعایت این اصول قابل مشاهده است. زمان‌بندی‌ها به گونه‌ای چیده می‌شوند که لطمه‌ای به مطالعه اعضای خانواده وارد نشود، بودجه بیشتری به رشد فردی و تحصیلی اختصاص پیدا می‌‌کند، معاشران آنها تحصیل کرده هستند و… برای پیدا کردن ارزش حاکم بر خانواده اگر به ریشه رفتارها، خواسته‌ها، مشکلات و… بپردازیم به یک مخرج مشترک می‌رسیم که آن «ارزش» یا «ضد ارزش» حاکم بر خانواده است.

مثلاً در خانواده‌ای فرزندان از درس گریزان هستند، مادر خانواده در انجام امورات منزل اهمال‌کاری می‌کند، پدر خانواده با دوستان وقت می‌گذراند؛ وقتی دلایل رفتار افراد خانواده را جویا می‌شویم همگی یک باور ضد ارزشی دارند که «زندگی جای خوشگذرانی است و چرا باید کار سخت را انجام دهم؟»

از طرف دیگر با خانواده‌ای روبه‌رو هستیم که تمامی اعضا به صورت خودجوش وظایفشان را انجام می‌دهند زمانی که باور ارزشی حاکم بر خانواده را بررسی می‌کنیم می‌بینیم که مسئولیت‌پذیری از ارکان نهادینه خانواده است.

ارزش‌ها را والدین از طریق پایبندی به آنها در رفتارشان برای بچه‌ها تعریف می‌کنند. فرزندان راستگو از والدینشان جزء راست نمی‌شنوند؛ راستگویی تبصره ندارد. اگر امروز ما والدین برای ارزش‌ها تبصره بگذاریم فردا هم فرزندانمان تبصره‌های خودشان را خواهند داشت و اینگونه خانواده از مسیر ارزشی خارج می‌شود.

بنابراین قابل توجه است که قبل از بیان هر مطلبی، وضع هر قانونی، دادن هر قولی و… خوب تفکر کنیم و موضوع را از تمام جوانب بررسی کنیم و سپس بازگو کنیم. قوانین، قول‌ها و… زمانی به قاطعیت و مرزبندی ما کمک می‌کنند که جزء در اضطرارها تغییر شکل نیابند، پس مهم است ما بر حرفمان که پشتوانه ارزشی دارد با قاطعیت باقی بمانیم چون قرار نیست تغییر کند.

پس قبل از هر تصمیمی به طور دقیق فکر کنیم؛ اگر برای خرید دوچرخه مطمئن نیستیم قول خرید دوچرخه را ندهیم و بگوییم که «من خیلی دوست دارم برای شما دوچرخه بخرم اما الان شرایط مناسب نیست شرایط که مناسب شد، خرید دوچرخه در الویت ماست» قول چیزی را که مطمئن نیستیم ندهیم. اگر فرزندمان الان کمی دلخور شود بهتر است تا اعتمادش را نسبت به ما از دست بدهد؛ اعتماد فرزندان به والدین بسیار ارزشمند است. زمانی که فرزندانمان به این باور می رسند که والدین من بر سر حرف و قولشان هستند و می‌توانم بر روی آنها حساب کنم ما به عنوان والدین به لحاظ ذهنی همیشه در کنارشان خواهیم بود؛ این قدرتی است که فرزندانمان از ما انتظار دارند.

تفاوت بین والدین قاطع و والدین سختگیر در این است که والد قاطع براساس ارزش‌ها مرز می‌گذارد و دلیل واقعی دارد و واقع بینانه تفکر و رفتار می‌کند. برای مثال ساعت ورود به خانه را هشت شب قرار نمی‌دهد که قابل اجرا نیست و یا برای راحتی خودش ساعت دوازده را اعلام نمی‌کند. برای وضع قوانین با اعضا خانواده هم‌اندیشی می‌کند و به توافق جمعی می‌رسند و خود به قوانین خانه پایبند هستند و آن را رعایت می‌کنند.

والدین سختگیر تنهایی تصمیم می‌گیرند و غیرواقع‌بینانه قانون‌گذاری می‌کنند و قوانین تحت سلیقه فرد گنترلگر تغییر می‌کنند. لزوم قوانین مبهم است چون پشت آن سلیقه شخصی است نه ارزش و خودشان به قوانین احترام نمی‌گذارند. رفتارهای مخربی نظیر تنبیه، تحقیر، سرزنش، باج‌دهی، انتقادگری و… دارند.

برای تشخیص اینکه چگونه این مرز را تشخیص دهیم و قاطعانه رفتار کنیم به جای اینکه سختگیر باشیم نیاز به مهارت توجه آگاهی داریم. با مهارت توجه آگاهی ما قادر خواهیم بود مرزهای بین قاطعیت و سختگیری را تشخیص دهیم.

چگونگی صحبت با قاطعیت در مورد خواسته‌هایمان

در نظر بگیرید همسرمان امشب دیر به منزل آمده است؛ ما گرسنه و خسته منتظر آمدن او هستیم و علاوه بر آن نگران سلامتی‌اش هم شده‌ایم؛ در اکثر موارد اینگونه رفتار می‌کنیم که به محض ورود همسرمان شروع می‌کنیم که «تو چقدر دیرآمدی! اصلا فکر نمی‌کنی من و بچه‌ها خسته و نگران می‌شویم؟ تقصیر ماست که منتظر تو می‌مانیم و…» تازه در این میان همسرمان چیزهایی در دفاع یا توجیه رفتارش خواهد گفت که خود نمکی بر زخم می‌شود. حالا نگرانی تبدیل به خشم می‌شود و در نهایت به دلخوری و قهر می‌انجامد.

پیامد این عملکرد ناسالم حال بد و سنگینی است که بر فضای خانه حاکم شده است. طرفین گرسنه به رختخواب می‌روند چون اشتها ندارند و هیچکدام از نیازهای ما پاسخ نمی‌گیرد. نتیجه این می‌شود که بار بعد ما منتظر نمی‌مانیم. همسرمان هم دیرتر می‌آید که ما خواب باشیم تا کار به مجادله کشیده نشود. اینگونه می‌شود که فاصله بین ما و همسرمان عمیق‌تر می‌شود. انگار هر دو به احساسات هم بی‌توجه شده‌ایم. آفت اصلی این است که از صحبت کردن و به نتیجه رسیدن ناامید می‌شویم.

در این مرحله معمولاً یکی از ما زوجین وارد مرحله ناکارآمد باج‌دهی می‌شویم. آنها که تمکن مالی دارند به جای حل مشکل هر جا دلخوری پیش بیاید امتیاز مالی می‌دهند، هدیه می‌گیرند و… باج‌دهی و باج‌گیری هر دو مخرب هستند؛ باج‌گیری باعث تداوم رفتار باج‌دهی می‌شود. اگر تمکن مالی نداشته باشیم امتیاز می‌دهیم مثلاً  «دوبار در هفته خانه مادرت می‌رویم» و این روش سبک زندگیمان می‌شود و مشکلات حل نمی‌شوند.

همین راه‌حل مخرب خودش در آینده مشکلی جدید ایجاد می‌کند. حالا دیگر هدیه‌های کوچک همسرمان را راضی نمی‌کند. مکرراً به خانه مادرمان رفتن، وقتگیر شده و مادرمان زیاد در جریان اتفاقات زندگیمان قرار می‌گیرد و منجر به دخالت‌های ناموثر می‌شود و حالا علاوه بر مشکل اولیه با دو مشکل دیگر هم روبرو هستیم.

چگونگی رفتار سالم و کارآمد

رفتار سالم به ما، دیگران و محیط اطراف آسیب نمی‌زند. رفتار کارآمد منجر به حل مسئله، مؤثر می‌شود و براساس ارزش‌هاست. مراحل حل مسئله مؤثر در ارتباط با مشکل مطرح شده در بالا اینگونه است که شرایط را توصیف می‌کنیم، مثلاً الان ساعت ۱۰ است؛ شما همیشه ساعت هشت منزل بودید و غذا روی میز سرد شده است. در توصیف قضاوت نیست، ما چیزی را می‌گوییم که هر فردی از بیرون که بی‌طرف است آن را مشاهده می‌کند. کاملاً مشخص است که غذا سرد است و بین ساعت هشت تا ۱۰، دو ساعت تأخیر است.

عبارت «دیر کرده‌ای» کارآمد نیست؛ چون قضاوتی است. اشکال اینجاست که «دیر بودن» برای همگان یک ساعت مشخص نیست بنابراین همسرمان می‌گوید «الان دیر نیست خیابان‌ها بسیار شلوغ است» پاسخ به نظرمان توجیه می‌آید و ما را در مجادله می‌اندازد و کمکی به ما نمی‌کند.

راجع به احساساتمان بگوییم که «نگرانت شدم، غذای خوشمزه پخته بودم و دوست داشتیم با هم بخوریم؛ اتفاقی افتاده که دیر کردی؟» یاد بگیریم و تمرین کنیم که ابراز احساسات داشته باشیم؛ زیرا بسیار کارآمد است که فرزندانمان ابراز احساسات را بیاموزند. بروز احساسات موجب می‌شود فرد مقابل دچار سوء‌تفاهم نشود اما پیش از آن باید احساساتمان را خوب بشناسیم و این مهارت را داشته باشیم که پاسخ درستی به آنها بدهیم.

فرصت می‌دهیم تا همسرمان علت دیر آمدنش را مطرح کند. در مراحل اولیه حتما دلیل قانع کننده‌ای دارد مثلاً تصادف شدیدی شده بود ساعت‌ها در ترافیک ماندم» در پاسخ به این جواب می‌توانیم همدلی کنیم و بگوییم «پس الان خیلی خسته‌ای چون ترافیک کلافه کننده است.»

انتظاری را که داریم بیان می‌کنیم؛ مثلاً «من انتظار دارم شما در آن شرایط ما را هم در خاطرت داشته باشی و وضعیت ما برایت مهم باشد؛ می‌دانم ما برای شما مهم هستیم ولی خوب است که در عمل نشان دهی.» در مرحله آخر یک رفتار برای حل مشکل پیشنهاد می‌دهیم که «بهتر است در چنین شرایطی خبر بدهی که ما نگران نشویم و تصمیم بگیریم شام بخوریم یا منتظر بمانیم.»

باید توجه کرد که پیشنهاد به این معناست که طرف مقابل می‌تواند قبول نکند و اگر می‌خواهد قبول نکند باید  خودش یک روش پیشنهاد دهد و در نهایت بر سر یک روش که هر دو بر آن توافق داریم به عنوان راه‌حل تمرکز کنیم.

برای تمرین این روش را در تعاملاتمان به کار می‌گیریم و نتیجه و پیامدش را بررسی می‌کنیم. اگر پیامد کارآمد به دنبال نداشت دلیل آن را جویا می‌شویم؛ همانطور که اگر ماشین استارت نخورد، چیزی مشکل دارد؛ تکنیک هم اگر جواب ندهد، مشکلی در اجرا و فهم مطلب وجود دارد؛ شاید در اجرای تکنیک مراحل را رعایت نکرده‌ایم. ترتیب و استفاده درست واژگان بسیار مهم است. با تمرین تمام این مهارت‌ها ایجاد می‌شوند؛ لازمه‌ آن شکیبایی است.

سجاد محمدیان

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!
 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


*

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا