عصریک روز زمستانی با این ذهنیت قدم به خیابان گذاشتم که اگرامروز روی ویلچر بودم چگونه باید در این شهر تردد می کردم .
تازه اون موقع قدر پل های کوچکی برروی جوبهای خیابان زده شده را فهمیدم و به ارزش سطوح شیب دار در معابر عمومی پی بردم و در حال لذت بردن از این گذرگاه های مهربان بودم که نامهربانی همشهریانم دل مرا به درد آورد ، در پیاده رو به مقابل پلی رسیدم که می توانستم از آن عبور کنم و وارد خیابان شوم اما اتو مبیلی مقابل آن پل کوچک که عزیزی برای همشهریانی چون من هزینه کرده بود اتو مبیلش را پارک کرده بود . آخر این سهم من از شهرم بود که او ندانسته مانع استفاده من از آن شده بود ، مسیر خود را عوض کردم و در پیاده رو راهم را ادامه دادم به موانعی برخورد کردم که برای جلو گیری از ورود موتور در انتهای پیاده رو قرار داده بودند ، حالا نه به کسی می توانستم بگویم مرا کمک کند تا از این سد عظیم عبور کنم ونه توان باز گشت داشتم .
به هر سختی که بود راهم را عوض کردم و از آن بی راهه بیرون آمدم و از موانع عبور کردم ، ساعت خوبی بود خواستم از اتوبوس های بی آرتی خیابان ولی عصر(عج) استفاده کنم شکر خدا در طول خیابان ولیعصر(عج) پل های فراوانی روی نهر های آن زده شده از یکی از آنها عبور کردم تا خودم را به ایستگاه برسانم ، میانه راه متوجه موانع عجیب روی خط عابر پیاده شدم و دوباره مجبور به بازگشت شدم واز چند پل یالا تر به آن سوی خیابان رفتم واز مسیر بسیار خوبی که برای ایستگاه های بی آرتی طراحی و ساخته شده بود خودم را به داخل ایستگاه رساندم و با کمک همشهریان عزیزم سوار اتوبوس شدم و جای هم پیدا کردم که برای من امن باشد .
بعد از چند ایستگاه پیاده شدم خواستم مترورا تماشا کنم چون سوار شدن به متر برای همه کسانی که روی ویلچرحرکت می کنند در همه ساعات ممکن نیست به ایستگاه مترو که رسیدم سه طرف راه تردد برای مسافران گذاشته بودند با خودم گفتم حتما در یکی از این راه ها برای ویلچر من هم فکری کردند وقتی هر سه مسیر را نگاه کردم بهترین راه آن راهی بود که باز دو پله داشت و من به تنهای نمی توانستم از آن عبور کنم .شکر خدا هنوز در شهر ما مهربانی موج می زند عزیزی که نگاه کره خورده من و پله ها را دید با یک یا علی ویلچر را حرکت داد و من را از پله ها بالا برد و به دیوار مهربانی رسیدم خیلی خوشحال شدم که پایان این تجربه من دیوار سبز مهربانی بود .
عزیزان چندی است که کانون معلولان اداره سلامت شهرداری منطقه 11 تهران نخستین جشنواره عکاسی دیجیتالی تخصصی با موضوع “گذرگاههای مهربان،محدودیتهای جسمانی” را برپا کرده و تا یک هفته دیگر هم فرصت برای شرکت در این مسابقه هست امید وارم هر یک از ما با گرفتن حتی یک عکس با گوشی موبایل یا دوربین های حرفه ای سهمی در بهبود وضع تردد این گروه از همشهریانمان داشته باشیم . من با گرفتن چند عکس دیگر مقابل پلهای کوچک پارک نمی کنم شاید عزیز نا توانی قصد عبور از آن را داشته باشد.
لینک شرکت در مسابقه عکاسی
خداوند توفیقتان بدهد. ولی اگر در این شهر اماکنی باشد که برای معلولین قابل استفاده باشد باید از آنها عکس بیندازیم و به عنوان عجایب به دیگران نشان دهیم.
این مملکت با این همه معلولین جسمی باقی مانده از جنگ و عادی ولی هیچ گونه برنامه ریزی برای رفاه معلولین ندارد نه پیاده رو ، نه خیابان، نه پل ، نه اتوبوس و مترو ، نه ورودی بیمارستانها و ساختمانهای عمومی و شخصی و……
الا ماشا الله. .. من خودم به عنوان کسی که خیلی اوقات به دلیل مشکل پا مجبور به استفاده از عصا و محدودیت حرکتی با پله و … داشتم .گاها به تنهایی گریان در جایی معطل ماندم .خدا به فریاد افراد دائمم الویلچر برسد.
اگر مکانهای مناسب افراد معلول را پیدا کرده و عکس بیناندازیم زودتر به نتیجه میرسیم که قطره ای در اقیانوس است. متاسفانه.
برای گرفتن درس کافی است سفری کوتاه به امارات متحده عربی بکنیم آنهم شهر دبی آن وقت است که شرمنده خودمان میشویم. تعداد معلول آنها آنقدر کم است که حد ندارد .ولی جایی را پیدا نمیکنید که بهترین امکانات و شرایط را برای استفاده معلولین پیشبینی نکرده باشند. از فرودگاه کرفته تا فروشگاه، دستشویی ها، مترو و اتوبوس و خیابان ها و پیاده روها.ورودی تک تک ساختمانها و مراکز دولتی و شخصی، تمام مراکز خدماتی و رفاهی.
ببخشید ولی مسئولین ما برای افراد سالم دلش نمیسوزد و پیش خود میگوید گور بابای معلول. بشینه تو خونه در نیاد….. والا
متاسفانه و بدبختانه.
پی نوشت؛ ورودی آپارتمان ما حدود ۱۲ پله دارد. مثلا بالا شهر و برج است. با فضا و امکان درست کردن راهی سراشیبی برای معلولین.
ولی دریغ از هیچ اقدامی. خود من باید همیشه از پارکینگ آن هم با استفاده از ماشین استفاده کنم تا بتوانم خودم را بع آسانسور و طبقه برسانم. و هرگز لابی آپارتمان برج خودمان برایم قابل رفت و آمد نیست.
چون خودم از پله نمیتوانم رفت و آمد کنم…..
مشت نمونه خروار… سالهاست محروم از رفتن به خیلی مکانها شدم با وجود جوانی و امکانات مالی برای استفاده حتی از ویلچر برقی و….
دعای زیبا از باباطاهر
ابرها به آسمان تکیه می کنند، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر
گاهی دلگرمی یک دوست جنان معجزه می کند که انگارخدا روی زمین در کنارتوست.
جاودان باد سایه دوستانیکه شادی را علتند نه شریک
و غم را شریکند نه دلیل،…